دانشنامه دوستداران حقیقت daneshname3.parsiblog.com فرهنگ اصطلاحات آبادانی! - دوستداران حقیقت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسود را دوستی نیست . [امام علی علیه السلام]
دوستداران حقیقت

آب جوجه: نام دیگر نخودگرمک! از غذاهای مورد علاقه آبادانیها در ایام سرما.


اروندکنار: از شهرهای تابعه آبادان. دقیقا در دهانه اروند رود و در محل ورود اروند به خلیج فارس واقع شده.


اسکرو: (screwdriver) پیچ گوشتی!


الفی: نام قدیم میدان فرهنگ، البته هنوز به همین اسم مطرح است. فلکه ابتدای بریم.


انکس: نام قدیم فرهنگسرای نفت واقع در فلکه الفی، اولین ساختمان خاور میانه که مجهز به دستگاههای تهویه مطبوع بود. هنوز در بین مردم به اسم انکس مشهور است.


اوپاتان (o-pat-an): اولین نام آبادان در عهد باستان.به معنای جایی که در ان از آب پایداری میکنند.


بریم: از محله های متعلق به شرکت نفت، در معنی اسم آن دوقول وجود دارد:1- از اسم خرمای بریم گرفته شده که در قدیم در این محل نخلستانهای وسیعش وجود داشته و 2- نام فردی ملقب به ابو ابراهیم بوده که در این محل با قبیله اش زندگی میکرده و بعدها بصورت بریم درآمده.


بمبو: (bambo) شیرآب، کلمه ایست که از Pump House انگلیسی گرفته شده.


بوارده: از محله های متعلق به شرکت نفت. شامل بوارده شمالی و جنوبی. مشهور است که از کلمه ابوورده (پدر گل سرخ) که نام شیخی بوده که با قبیله اش در آن محل زندگی میکرده گرفته شده است.


بهمنشیر: نام رودخانه ای و نام محله ای درآبادان که شامل تانکی یک و تانکی دو میشود.


بوی روم: (اتاق پسر) بخشی از منازل شرکتی که معمولا شامل یک اتاق با سرویسهای بهداشتی مختصر و آشپزخانه است. در زمان انگلیسسها این اتاقها متعلق به مستخدمین هندی آنها بوده که توسط انگلیسیها بوی نامیده می شده اند.


پاس: مجوز ورود به پالایشگاه یا باشگاههای ان. در قدیم برای ورود به سرویسهای نقلیه هم بکار برده میشده.


پاکوره: نوعی غذای آبادانی هندی الاصلو در نتیجه تند!


تانک فارم: (مزرعه مخازن) منطقه ای نزدیک کوی ذوالفقاری که مجموعه بسیار بزرگی از مخازن نفتی است و بعد از جنگ از آن استفاده خاصی نمیشود.


تانکی ابوالحسن: نام محلی ومیدانی در آبادان. اسم ابولحسن را نمیدانم به چه علت بر رویش گذاشته اند و اینکه این ابوالحسن کی بوده.


تیسه: (teise) یک کلمه با معانی بسیار! در قدیم به گشتن کودکان در جویها برای یافتن اشیای بی ارزش می‌گفته‌اند و امروزه به ناخنک زدن و بلند کردن اشیا بصورت نیمه شوخی نیمه جدی!


جالی:(jail) توری فلزی برای محافظت دیوارها و همچنین پوشاندن پنجره ها.


جزیره الخضر: نام آبادان در نوشته های دوره اسلامی.


دریاقلی: پیرمرد آهن فروشی که در انتهای کوی ذوالفقاری زندگی میکرد و با فداکاریش باعث شد که آبادان به دست عراقیها سقوط نکند.


دیری: خرمای خشک.


رامسید(ramseid): حرکت کردن وسیله نقلیه درجهت خلاف مسیر قانونیwrong-side))  


رنگینک: نوعی شیرینی که با خرما و آرد و روغن و ... درست میشود.


سده:(sadde) نام محله ای در آبادان.


سلج:(selej) از روستاهای چسبیده به آبادان که الان جزئی از شهر به حساب میاد و پشت رودخانه بهمنشیر واقع شده. شامل سلج شرقی و غربی. اسم سلج میتونه از Sludge به معنی گل و لای گرفته شده باشه.


سلویج: (salvij) ،به معنای انبار وسایل اسقاطی و غیرقابل مصرف. از کلمه Salvage به همین معنی مشتق شده.


سمبوسه: (samboose) نام غذایی آبادانی معمولا مثلثی شکل! شمل مخلفاتی مانند سیب زمینی و سبزیهای معطر و ... پیچانده شده در درون نان نازک و سرخ شده درون روغن.


سنج و دمام: موسیقی محلی آبادان و بوشهر که بیشتر در عزاداریها نواخته میشود.


سوگ العریان: (بازار لخت) نام قدیم بازار ایستگاه 7 بهار. ظاهرا بدلیل ساده بودن به این اسم معروف بوده.


سیجاره: سیگار با تلفظ عربی!


سیکلین: [sik(h)-Lane] (محله سیکها) نام محلی در آبادان که سابقا در آن هندیها زندگی میکرده اند. سابقا در این محل معابد سیکها وجود داشته.


شطیط: (shoteit) از روستاهای عرب نشین آبادان.


عبادان: رسم الخط رسمی نگارش کلمه آبادان تا انتهای دوره قاجار.


فیدوس: نام آژیری که سابقا برای بیدار کردن و آماده به کار شده مردم توسط پالایشگاه نواخته میشده و صدای آن در کل شهر شنیده میشده. از همه مهمتر اسم مجله اینترنتی ما! http://feydoos.com


فیه: (fai"ie) محله ای در آبادان بعد از ایستگاه 12 بهار. امروزه بعلت وجود دانشگاه آزاد و دبیرستان تیزهوشان از مراکز علمی به حساب میاد!


قلیه ماهی: نوعی خورش که با ماهی و تمر هندی و فلفل فراوان تهیه میشود.


قولو: از کلمه و اسم غلام گرفته شده. امروزه به آدمی که ادعای داش مشتی بودن و لات جوانمرد! بودن داره گفته میشه.


کا: مخفف کاکا یا همان برادر خودمون.


کفیشه: (kofeishe)از کافی شاپ گرفته شده. نام محلی در آبادان که پاتوق کارگران شرکت نفت و محل تفریح آنان بوده.


کواتر شلی: (kuater sholi) خانه های خشتی و گلی. نام محله ای در قدیم متعلق به کارگران شرکت نفت.


گرید: امتیاز. ترفیع اداری در شرکت نفت.


گیت: دروازه بویژه، دروازه های پالایشگاه.


گیس:  (gase)گاز


طیب : نام میدانی در آبادان. از اسم حاج طیب گرفته شده که ظاهرا در ایام ملی شدن نفت از بزن بهادرهای آبادان بوده!


لامسی: (lamsi) نام محله ای در آبادان نزدیک درمانگاه اقبال.


لب لبو: برخلاف ظاهرش این هم یکی دیگر از اسامی نخود گرمک است.


لین: (lein) از همان Lane انگلیسی به معنای کوی و کوچه گرفته شده. خیابانهای احمدآباد را با کلمه لین میشناسند شمامل لین یک تا پانزده.


مصطفی ریش: از بزن بهادرها و لوطیهای قدیم آبادان. وی هنوز زنده و در آبادان ساکن است.


منیوحی(manioohi): نام یکی از روستاههای عرب نشین آبادان.


ولک: (volek) به معنای پسر بچه. از اصطلاحات رایج بین آبادانیها





اگر فکر میگنین چیزی جا مونده حتما خبرم کنید.



  • کلمات کلیدی :
  • مسلمان میهنی ::: یکشنبه 88/11/4::: ساعت 8:44 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ